جعفر صابری/گر نگهدار من آن است ...

ساخت وبلاگ

گر نگهدار من آن است ...

بر سر دانشگاه جندی شاپور نوشته بودند:

 

تدبیر بر شمشیر پیروز است!

 

اینکه دیگر کسی برای تعمیر وقت نمی گذارد و بیشتر تعویض کار شده ایم، در زندگی مشترک مان خیلی راحت از جدایی حرف می زنیم ، به کار هایمان ورفتارمان و حتی  پوششمان رنگ دروغ  می زنیم !

با آرایش و گاه عمل های جراحی سعی میکنیم چیز دیگری از آنچه  هستیم را به نمایش بگذاریم  یا به دوستان و اطرافیانمان واقعیت زندگیمان را وارونه نشا ن می دهیم ... عجبا آنها نیز باور می کنند و سعی می نمایند تا مانند  ما شوند و یا  شما سعی میکنید مانند آنها شوید!  در کسب و کارمان دروغ می گوئیم و نانمان را آلوده می سازیم .

 می اندیشیم که این تلاش ماست که نتیجه می بخشد و خدا به فر مان ما است و کائنات را در اختیار گرفته ایم و  جلسات راز موفقیت را می رویم و به سخنان  مجری گوش می دهیم تا همان گونه که اومی گوید بیندیشیم و بتازیم .

 به خود می گوئیم خدا همین جا ست کنار ما و ما می توانیم با خدا رازو نیاز کنیم و از خدا بخواهیم که به ما بدهد آنچه را که می خواهیم .

ولی گاه نمی شود که نمی شود که نمی شود!

مولا علی میگوید: خدارا از روی تصمیماتی که انجام نشد می شناسم!

 شب می نشینیم و دهها برنامه وکار  آماده میکنیم به امید اینکه فردا تک تکشان را اجراء خواهیم کرد و لی صبح یک اتفاق ساده همه ی مسیر زندگی ما را تغییر می دهد !

به سختی تلاش می کنیم و هر چه دوست داریم را به دست می آوریم  سر مست از این همه خوشی هستیم که به نا گاه  می بینیم یک چیزی کم است و آن  یک چیز همه چیز میشود !

 فرزندی نا اهل! همسری ناسازگار و یا بیماری که از راه میرسد...اینجا دیگر نه ثروت و نه مال و نه آنچه داریم به کارمان  نمی آید حال دیگر هر چه داشتیم را هم اگر بدهیم باز نمی توانیم صاحب آن آرامش و آسایش باشیم .

محو زندگی، شادی و ثروت دیگران می شویم  بدون آنکه بدانیم شاید پس این شادی ها و لبخند ها غمی بزرگ باشد ! و آرزو می کنیم ای کاش ما هم  جای آنها بودیم!

طلا و جواهر واقعی وجود خود و خانواده مان از جمله سلامتی را نمی بینیم ،و به تقلا می افتیم  تا از هر راهی به آنچه دیگران در ظاهر دارند و ما می بینیم  دست یابیم.

باور داشته باشیم چیزی ما وراء همه ی اینها هست که آن مصلحت خداست و خداوند خیر بندگانش را می طلبد .

فاصله بین درستی و نادرستی بسیار باریک است و تنها راه نجات توکل به خدا و دور اندیشی است ! وباید  از خدا بخواهیم که راه درست زیستن را به ما بیاموزد و آنچه خیر ما در آن است را برایمان فراهم سازد.

 مغرور شدن  به باور هایمان و ایمان داشتن به توانمان همیشه کار ساز نیست گاه به آنچه  می طلبیم نمی رسیم و افسرده و ناامید و نالان شده رو به خدا نموده همه ی گرفتاریمان را نتیجه نامهربانی او نسبت به خود می شماریم!

مداومت در هر کاری انسان را می سازد و در مقابل سختی ها و گرفتاری ها و شرایط گونا گون و متشابه قدرت  درست اندیشیدن را بالا می برد و اینکه انسان همیشه  و در همه حال  خالقش را در نظر بگیرد خود یکی از مهمترین تمرین های زندگی است واین کار بدون داشتن اعتقاد  صورت نمی پذیرد ، باید بندگی کنیم وخود سازی پیشه نمائیم تا به آرامش دست یابیم.

ای کاش می دانستیم پشت تمام داشته ها  یک داشته است که ما را آرام می سازد و آن ایمان به خالقی است که ما را خلق نموده  نه آنچه ما  برای خود خلق کردیم !

فنای ما از جایی شروع میشود که تلاش در ساختن  خدایان دروغین می کینم، خدای ثروت ، خدای قدرت ، خدای زیبایی و ...  و در واقع دیگر خدای  واقعی را نمی بینیم .

با لجبازی و غرور در مقابل همه چیز می ایستیم و هر چه داریم را می سوزانیم  تا بفهمانیم که ما می توانیم و اسمش را تغییر در زندگی میگذاریم ، می گوئیم خدا نیازی به عبادت ما ندارد و عبادت خلاصه به ذکر نامش نیست و ما می توانیم با کمک به نیاز مندان و یا دستگیری ایشان و یا...

هر کاری می کنیم جز خم شدن درمقابل پروردگارمان  و قدر دانی از او و الطافش.

 فکر می کنیم؛ این ما هستیم که به دیگران کمک می کنیم؛ بی خبر از آنکه ما در ساده ترین امورات زندگی شخصی خود مانده ایم .

بزرگوار،  رسم بندگی این نیست که ما پیش گرفته ایم.

  روزی در یکی از مناطق جنگی سه هواپیمای دشمن به طرف مقر رزمندگان حمله ور شدند جسارت خلبانها تا حدی بود که با تیر بار، تک تک رزمندگان را به شهادت میرساندند   حتی مسئول  ضد هوایی هم  به سنگر پناه برده بود که در میانه آن آتش و خون دوست و برادر عزیزمان حاجی صلواتی به میدان آمد و با بلند گوی دستی اش فریاد زد :

گر نگهدار من آن آنست که من می دانم

شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

و بعد با همان لهجه شیرین شیرازی گفت: آی چهار لول بیا بلول... رزمندگان و بخصوص مسئولین آتش بار هوایی یا همان چهار لول یا شلیکا به خود آمدند و دانستند کسی هست که نگهدارشان می باشد و برای همین بلافاصه پشت آتش بار های خود قرار گرفتند و در دم دو هواپیما را شکار کردند و آن یکی نیز پا به فرار گذاشت...

عبادت خالق با  هر دین و آینی نشان از بندگی انسان است و لاغیر! بندگی درست خود سازی به همراه می آورد.

اینکه به چیزی جز خدا توکل میکنیم و می دانیم  باطل است ،اما دلمان را بدان خوش کرده فخر میفروشیم  دردی  بی پایان است،که باید برایش درمانی بیندیشیم و آن درمان از ساخت خودمان شروع می شود.

گاهی وقتها حقیقت با تمام تلخیش بسیار زیبا تر است از دروغ !

می گویند :زندگی از مرگ پرسید: چرا همه تورا دوست دارند ولی از من بدشان می آید؟

مرگ پاسخ داد :چون تو دروغ زیبایی و من یک حقیقت تلخ !

 

یا حق

جعفر صابری

 

دکتر جعفر صابری...
ما را در سایت دکتر جعفر صابری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafar-saberio بازدید : 295 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 18:26