دکتر جعفر صابری

متن مرتبط با «مادرت» در سایت دکتر جعفر صابری نوشته شده است

دکتر جعفر صابری باباتو دوست دری یا مادرت را

  • باباتو دوست داری یا مادرتوخوب یادمه کمتر از پنج سالم بود که یک روز گرم تابستانی بود و با پدرو مادرم از یک ساختمان خارج شدیم من خوابم برده بود وقتی آمدیم بیرون کنار اتومبیل بابام مادرم به من گفت ما من میای یا با بابت میری؟من متوجه نشدم به او نگاه کردم و بعد به پدرم بابم گفت من کار دارم تو ببرش شب میام میبرمش!مادرم گفت خوب من هم کار دارم سر راه میبرمش خونه مادرت میدم به اون ...و بعد ما سوار یک تاکسی شدیم من داشتم با اروسکم بازی میکردم اصلان نفهمیدم برای چی این سوالات را از هم می پرسیدن من همیشه خانه مادر بزرگم میرفتم ولی این بار خیلی طولانی شد بیشتر از ده سال گذشت و من هرگز به منزلی که پدرم و مادرم با هم زندگی میکردن نرفتم !البته خیلی طول نکشید که فهمیدم آنها از هم طلاق گرفته اند البته آنروزها معنی طلاق را نمیدانستم و فقط میگفتن جدا شدن !از آن روز ها چیزهای زیادی به یاد دارم روزهای جدایی پدرم از مادرم مادرم با همسرش و پدرم با دوستانش و پاسخ هایشان به من که تو بچه هستی حالا نمیفهمی بزرگ که شدی میفهمی!من بزرگ میشدم و لی دوست نداشتم بفهمم !نمیدانم اگر من بچه بودم و نمی فهمیدم چرا از من سال کردن پدرت را دوست داری یا مادرت را با کدامشان میروی!من هنوز نمی داند باید کدامشان را دوست داشته باشم و یا از کدامشان بدم بیاید اصلاً چرا باید آنها را دوست نداشته باشم !هرگز هم دوست ندارم این سوال را پاسخ بدهم و هیچ وقت هم دوست ندارم از بچم چنین سوالی را بپرسم.روزها و سالها میگذرد و من دوستانی را داشتم که مثل من بودن یا با باباشون زندگی می کردن و یا با مادرشون و یا در روزهای خواصی یکی از آن دو را میدهند !اگر پدر و مادری نمیخواهند و یا دوست دارند با هم زندگی کنند حقشان هست اما این که بعد از تولد , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها